یپرم خان ارمنی که بود؟ | مردی که استبداد را دوبار شکست داد
رویداد ۲۴|علی نوربخش: «یپرم خان به آزادی ایران نیکیهای بسیار گرانبهایی انجام داد. در گشودن قزوین و تهران، و در جنگ با پسر رحیمخان و با شاهسونان، و در جلوگیری از پیشرفت ارشدالدوله، کاردانی و توانایی بسیاری از خود نشان داد و باید تاریخ ایران همیشه نام او را نگهدارد. این مرد چند نیکی و فزونی را، از دلیری و کاردانی و مردانگی و پاکدرونی و مهربانی، در یک جا میداشت، دلیرانی یا بهتر بگویم، گردانی که در شورشهای آزادیخواهی پدید آمدند و بنام گردیدند از ستارخان و باقرخان و حیدر عمواغلی و معزالسلطان و خود یپرمخان و دیگران، اگر بخواهیم به سنجشی میان آنان پردازیم و برای هر یک جایگاهی نشان دهیم باید ستارخان را یکم و این مرد را دوم شمرده و سپس دیگران را بیاوریم. این مرد در دلیری و جنگآزمودگی به ستارخان نزدیک، و در بازچشمی و بلنداندیشی با حیدرخان همپایه بود.»
احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران
«چشم مست تو مگر یپرم بمب انداز است.
یا ز ترکان صحیح النسب قفقاز [حیدرخان عمواوغلی]است.»
ادیبالممالک فراهانی
حضور ارامنه در ایران به دوران باستان بازمیگردد. آنها از اقوام بسیار کهن ایرانی به حساب میآیند و از دوران ساسانیان در فلات ایران ساکن بودهاند. اما این قوم ایرانی، از دوران حکومت صفویه به بعد، تحت آزار و اذیت حکومتهای مرکزی بودهاند. شاه عباس صفوی برای یکسانسازی جامعه و برتری دادن به مذهب تشیع، ارامنه را به اجبار به اصفهان کوچ داد تا تحت کنترل حکومت مرکزی باشند و جزیههایشان را به موقع بپردازند. شاه عباس در بازگشت از قفقاز به اصفهان حدود پانصد هزار نفر از مردم ارامنه را همراه با خود داشت و زمانی که خبر دادند سپاه عثمانی در حال حرکت به سوی لشکر شاه عباس است شاه صفوی برای جلوگیری از کند شدن حرکت لشکریانش حدود سیصد و پنجاه هزار ارمنی را بر اثر فشار و ضرب و شتم به قتل رساند.
سلطنت نادرشاه افشار و سلسلههای پس از او نیز برای ارامنه بسیار دردناک بود. خراجی که نادر از اقلیتها برای تامین هزینههای لشکرکشی میگرفت چند برابر مسلمانان بود و در دورههای بعدی نیز بسیاری از تندروها هر از گاهی عدهای را تحریک میکردند تا اقلیتهایی، چون ارامنه را به قتل برسانند و مورد آزار قرار دهند.
از آنجایی که علت عمده آزار ارامنه تعصبات دینی بود، تشکیل یک دولت-ملت مدرن و بدل شدن امت و رعیت به شهروند، میتوانست گام بلندی برای کاستن از رنجهای ارامنه باشد. به همین دلیل مردم ارمنی یکی از گروههای فعال در انقلاب مشروطه بودند. ژانت آفاری در کتاب انقلاب مشروطه ایران مینویسد: «اقلیتهای قومی نقش فعالانهای در انقلاب مشروطه داشتند. حتی زرتشتیان و یهودیان در مجلس به قدری مورد آزار و اذیت قرار گرفتند که حق نمایندگی خود را به یکی از روحانیون ترقیخواه یعنی آیتالله بهبهانی واگذار کردند. حکومت قانون و به رسمیت شناختن حقوق شهروندی، چیزی بود که میتوانست آنها را در برابر آزار و اذیت مسلمانان تندرو مصون بدارد.»
مبارزه ارامنه در انقلاب مشروطه موثر بود و تا حد زیادی باعث احقاق حقوق سرکوب شده آنها گشت. انقلاب مشروطه و ورود حقوق شهروندی به ایران وضع ارامنه تا حد زیادی بهبود یافت؛ با وجودی که تحت فشار روحانیون مشروعهخواه، ارامنه همچنان نمیتوانستند مشاغل دولتی ردهبالا را تصاحب کنند، اما نمایندهای رسمی در مجلس داشتند و دیگر مجبور به پرداخت جزیه نبودند. این دستاوردها حاصل درخشش ارامنه در انقلاب مشروطه به رهبری یپرم خان ارمنی بود.
زندگینامه یپرمخان
یِپرم داویدیان گانتاکتسی در سال ۱۲۴۷ خورشیدی برابر با ۱۸۶۸ (میلادی) در روستای بارسوم در نزدیکی شهر گنجه زاده شد. در آغاز جوانی به رزمندگان ارمنی پیوست و برای مقابله با ظلم و ستم حاکمان عثمانی به ارمنستان غربی رفت. پس از مدتها پیکار علیه عثمانی، به اتفاق چند تن از هم رزمهای خود به دست نیروهای مرزی روسیه تزاری دستگیر و پس از محاکمه به جزیره ساخالین روسیه تبعید شد.
یپرمخان پس از فرار از اردوگاه کار اجباری در ساخالین برای بازگشت به تفلیس، ناچار بود ۲۰٬۰۰۰ کیلومتر راه را تحت تعقیب ماموران بپیماید. او به گونهای شگفتانگیز از اردوگاه مرگبارش گریخت. یپرم خان درباره تجربهای که از دوران تبعیدش به سیبری کسب کرده چنین میگوید: «من از استبداد متنفر بودم و تا قبل از تبعید به ساخالین، علیه آن مبارزه میکردم، اما به هر حال زندگی برایم قابل تحمل بود، ولی بعد از ساخالین، دیگر تحمل زندگی موجود برایم غیرممکن شده بود، تبعیدگاه روسیه تزاری به من ثابت کرد برای جهتسازی جامعه بشری، لازم است استبداد و همه مظاهرش منهدم گردند.»
یپرم پس از فرار، نخست خود را به ژاپن رساند و پس از گذراندن راهی دراز به ایران آمد و دوباره به ارمنستان رفت و به فدراسیون انقلابی ارمنی پیوست. در سال ۱۲۷۹ خورشیدی یپرم از طرف فرقه فدراسیون انقلابی ارمنی برای تشکیل حزب در گیلان ماموریت یافت. وی در دوره حضورش در گیلان در اداره راهسازی مشغول به کار شد و سپس در رشت کوره آجرپزی راه انداخت و به آجرپزی مشغول شد.
عمده فعالیتهای یپرم خان از زمان استبداد صغیر آغاز شد. وی در این مقطع نقشی مهم در استمرار مشروطیت داشت و درست زمانی که مشروطیت به تنگنا افتاده بود و کسی امیدی به بازگشت آن نداشت، یپرم خان برخاست کرد و به یاری ستارخان شتافت و همین حضور او بود که مشروطه را تا حد زیادی احیا کرد. احمد کسروی درباره اوضاع و احوال آن دوران مینویسد: «در آن روزها که محمدعلی شاه از شهر به باغ شاه رفته بود با مشروطهخواهان دشمنی آشکار ساخت و پیدا بود به همدستی لیاخوف به کندن بنیاد مجلس فکر میکرد و مجلس این آگاهی را به شهرها رسانیده بود، در همدان و اصفهان و قزوین و شیراز و مشهد و رشت و تبریز مردم به جوش و خروش برخاستند و به تلگراف با مجلس همدردی نموده نوید فرستادن تفنگچی را دادند و، چون انجمن ایالتی تبریز پیشنهاد میکرد محمدعلی میرزا از پادشاهی برداشته شود، در همه جا آن را پذیرفته و پیامها به هم میفرستادند و ایران را پر از شور و خروش ساختند. ولی چون محمدعلی میرزا مجلس را به آن آسانی برانداخت و به کسانی از پیشروان آزادی کیفر سختی داد، از این پیشامد جز از تبریز و رشت که آن یکی یازد ماه و و این یکی سه روز ایستادگی نمود، دیگر شهرها همین که خبر تهران را شنیدند، به یک باره از جوش و خروش افتادند و هر کس پی کار خود رفته دیگر آواز در نیاوردند. کسانی از مردم خود را به درباریان بسته پوزشخواهی نیکو بندگیها کردند. آنانکه به راستی آزادیخواه بودند، هر یک به کنجی خزیده دم فرو بستند هرکس میپنداشت دیگر نام مشروطه در ایران شنیده نخواهد شد.»
بیشتر بخوانید:شیخ محمد خیابانی؛ روحانی فدرالیست یا رادیکال جداییطلب؟
در چنین فضایی که فشارها روز به روز بر روی آزادیخواهان افزایش پیدا میکرد، تنها ستارخان بود که در تبریز به مقاومت ادامه میداد. اما این فشارها به قدری زیاد بود که ستارخان هم به ستوه آمد و در صحبت با نزدیکان خود درباره این فشارها گفت: «ایکاش یک شهر دیگری نیز میشورید تا محمدعلی میرزا نمیتوانست همه نیروهای خود را بر سر تبریز بیازماید.»
این آرزوی ستارخان خیلی زود محقق شد و این یپرمخان بود که در کنار معزالسلطان دست به قیام علیه استبداد زد. یپرم خان که تا این لحظه به صورت مخفی مبارزه میکرد و مشغول سازماندهی نیروهای مخفی بود، بعد از اقدامات محمدعلی میرزا به صورت علنی به صحنه آمد و رهبری مبارزات را به عهده گرفت. خود یپرم در نوشتههای روزانه خود در این باره مینویسد: «در بیست و سوم ژوئن ۱۹۰۸ [۲ تیر ۱۲۸۷] پس از حادثه به توپ بستن مجلس با انتشار اعلامیههایی در رشت، آزادیخواهان را به شرکت موثر در مبارزات تشویق کردیم. در این اعلامیهها پس از تشریح اهداف اساسی انقلاب یادآور شد که «اکنون بهترین موقعیت برای اقدام علیه دولت و پایان دادن به دستاندازیهای اوست و هنگام شروع اقدامات جدی فرا رسیده است. همچنین به دولت یادآور شدیم که شراره انقلاب خاموش نشده و هنوز شعلهور است و ملت آماده است تا برای نیل به آزادی با دولت بجنگد.»
یپرم خان سریعا کمیتهای متشکل از سه ارمنی و چهار مسلمان به نام ستار تشکیل داد. اعضای کمیته در ابتدا خود را سوسیال دموکرات مینامیدند و این به خاطر حضور گروه کثیری از گرجیهای اهل رشت بود که افکار کمیته را تحت تاثیر قرار داده بودند، ولی در عمل از مرامنامه داشناکیسیون پیروی میکردند. اما چون کمیته ستار عملاً کار چندانی انجام نمیداد یپرم به انزلی رفت و کمیته برق را تاسیس کرد. کمیته برق از مرامنامه سوسیالیستهای انقلابی پیروی میکردند و با کمیته ستار هم به مشکلاتی برخوردند، اما یپرم خان خیلی زود با غلبه بر این مشکلات کار تجهز و آمادهسازی نیروها را آغاز کرد.
تسخیر رشت
اقدام موثر یپرم در دوران اقامتش در رشت عبارت بود از تسخیر شهر و کنار زدن حاکم مستبد آن شهر؛ آقا بالاخان. آقا بالاخان از دولت مردان محمدعلی شاه و از مخالفان سرسخت مشروطه بود که با سرکوب آزادیخواهان خود را به شاه به اثبات رساند بود و به منظور سرکوب هرگونه اعتراضی در گیلان، به عنوان حاکم این ایالت برگزیده شده بود و لقب «سردار افخم» را یدک میکشید. عارف قزوینی درباره او مینویسد: «این بیشرف بیناموس هر جا زن خوشگلی سراغ میکرد، به دستیاری زنهای دلاله و اجزای بیناموس نظمیه آن زمان که مشتی وافوری تربیتشده زیر دست خودش بودند، تا پرده عصمت آنان را نمیدرید، راحت نمینشست.»
یپرم خان با نیروهای اندکی که داشت علیه این حاکم مستبد قیام کرد و شهر رشت را به تصرف مشروطهخواهان درآورد. یپرم در یادداشتهای خود مینویسد: «پس از تصرف شهر، آنرا در اختیار کمیته ستار گذاشتم و دستور دادم برای تشکیل انجمن ایالتی و نظارت در عملیات آن، اقدامات لازم را به عمل آورند. پس از تصرف رشت به اتفاق دوازده نفر به انزلی رفته و آنجا را نیز تصرف نمودم. ضمنا تعداد دوازده موزر و هفت هزار فشنگ و تعداد نه هزار فشنگ خالی و اراندیل که در اداره گمرک آنجا به جا مانده بود به دست ما افتاد».
رسیدن خبر پیروزی یپرم خان و این درخواست به تهران محمدعلی میرزا را بسیار هراسان کرد تا جایی که تصمیم به مقابله گرفت. کسروی در این باره مینویسد: «اما تهران، این خبر در آنجا همچون نارنجک ترکیده و همه را تکان داد. درباریان سخت ترسیده چنان پنداشتند به زودی شورشیان رو به تهران خواهند نهاد محمدعلی میرزا سپاهی که بر سر ایشان بفرستد نداشت. دستههایی را از قزاق و سواره و سرباز به نگهداری قزوین فرستاد.»
ورود به تهران
یپرم خان پس از فتح رشت، به اتفاق دیگر مشروطهخواهان راهی تهران شد و در ماجرای فتح تهران دوشادوش آزادیخواهان جنگید. بعد از پیروزی مشروطهخواهان، کمیسیونی تشکیل شد بنام کمیسیون عالی که حالت یک کابینه موقت را داشت. در این کابینه یپرم خان به سمت ریاست شهربانی منصوب شد. علاوه بر آن، فرماندهی کل قوای دولت را بر عهده گرفت و تلاش خود را صرف مقابله با حامیان استبداد و برقراری نظم و امنیت کرد. یکی از اقدامات وی در این مقطع، اجرای حکم شیخ فضلالله نوری، مخالف بزرگ مشروطه و حامی روسیه تزاری و استبداد محمدعلی شاه، بود.
واپسین درخشش یپرم خان
با اینکه محمدعلی شاه از ایران گریخته بود، اما به تحریکات خود ادامه میداد. در سال ۱۲۹۰ خورشیدی، هنگام بازگشت شاه مخلوع به ایران، جنگهایی میان قوای هوادار محمدعلی شاه و نیروهای دولتی (مشروطهخواهان) صورت گرفت. سرکرده نیروهای مشروطه یپرمخان بود و فرماندهی قوای استبداد با ارشدالدوله. ارشدالدوله تعدادی از ترکمنها را استخدام کرد و از شمال به تهران آمد و در نزدیکیهای ورامین شکست سختی به مشروطه خواهان تحمیل کرد و راهی فتح پایتخت شد. یپرم خان ارمنی باری دیگر مشروطه را نجات داد و شکست سختی بر قوای هوادار محمدعلی شاه وارد ساخت و ارشدالدوله زخمی و اسیر شد. ارشدالدوله بلافاصله در دادگاهی صحرایی به مرگ محکوم شد و حکم وی نیز بلادرنگ به اجرا درآمد.
اندکی پس از این ماجرا که یپرمخان با جنازه ارشدالدوله به تهران بازگشت، قوای دولتی برای دفع سالارالدوله به سمت غرب رهسپار شد. در این لشکرکشی نیز یپرم یکی از فرماندهان اصلی بود. یپرمخان و همراهانش هنگام عزیمت از همدان به کرمانشاه، به قلعه شورجه که اهالی آن با سالارالدوله همراهی کرده بودند، یورش بردند که در میانه تیراندازیها گلولهای به یپرم اصابت کرد و سرانجام در ۲۹ اردیبهشتماه ۱۲۹۱ شمسی برابر با ۱۹۱۲ میلادی، یپرم خان ارمنی به شهادت رسید. وی در هنگام مرگ ۴۸ سال سن داشت و اغلب سالیان عمر خود را در راه مبارزه برای عدالت و آزادی صرف کرده بود.
▪️سایت اصلاح طلب رویداد ۲۴ به تعریف و تمجید از یپرم خان ارمنی پرداخته و در نهایت وی را شهید خطاب کردهاست.
?و اما در پاسخ باید گفت :
▪️یپرم خان ارمنی از عناصر سفاک و تندرو در طیف مشروطهخواهان سکولار است که پس از فتح تهران به ریاست نظمیه رسید. او مجتهد اول تهران یعنی آیت الله شیخ فضل الله نوری را به دار کشید و بعد با افتخار میگفت:
? من پاپ مسلمانها را به دار کشیدم.
?همچنین نقل است وی بر جنازه شیخ فضل الله ادرار کرد و حتی قصد آتش زدن جنازه شیخ را نیز داشته است.
▪️ جالب است پس از هلاکتش توسط یه جوان کرمانشاهی ، اسقف همدان او را ارمني و مسیحی ندانست و از مراسم مذهبي خودداري كرد، ولي نوچه های ارمني یپرم، اسقف را به تير بستند و كشتند!
جسد ناپاک یپرم خبیث به تهران منتقل و علی رغم مخالفت ها، در محوطه کلیسای مریم مقدس دفن گردید
▪️درباره زندگی وی نیز باید گفت که اصالتا ایرانی نبود و در گنجه متولد شد.در طفولیت به سبب طبع سرکشش خیلی زود درس و مدرسه را رها کرد و به همراه دسته ای از آشوبگران ارامنه قصد ورود به خاک عثمانی را داشته که در مرز توسط روس ها دستگیر و به ۲۴ سال حبس با اعمال شاقه به سیری فرستاده میشه اما بعد از ۳ سال از زندان فرار می کنه و ابتدا به ژاپن و بعد به ایران می آید.
گروه پژوهشی آرتا
?#سرباز_باشیم
https://eitaa.com/sarbaz_bashim
البته جالبتر اين است كه اين گزارش را بدون هيچ تحقيقي فقط از ويكي پديا كپي برداري كرده ايد كه ان هم جاي سوال دارد!
▪️یپرم خان ارمنی از عناصر سفاک و تندرو در طیف مشروطهخواهان سکولار است که پس از فتح تهران به ریاست نظمیه رسید. او مجتهد اول تهران یعنی آیت الله شیخ فضل الله نوری را به دار کشید و بعد با افتخار میگفت:
? من پاپ مسلمانها را به دار کشیدم.(کلیک)
?همچنین نقل است وی بر جنازه شیخ فضل الله ادرار کرد و حتی قصد آتش زدن جنازه شیخ را نیز داشته است.
▪️ جالب است پس از هلاکتش توسط یه جوان کرمانشاهی ، اسقف همدان او را ارمني و مسیحی ندانست و از مراسم مذهبي خودداري كرد، ولي نوچه های ارمني یپرم، اسقف را به تير بستند و كشتند!(کلیک)
جسد ناپاک یپرم خبیث به تهران منتقل و علی رغم مخالفت ها، در محوطه کلیسای مریم مقدس دفن گردید
▪️درباره زندگی وی نیز باید گفت که اصالتا ایرانی نبود و در گنجه متولد شد.در طفولیت به سبب طبع سرکشش خیلی زود درس و مدرسه را رها کرد و به همراه دسته ای از آشوبگران ارامنه قصد ورود به خاک عثمانی را داشته که در مرز توسط روس ها دستگیر و به ۲۴ سال حبس با اعمال شاقه به سیبری فرستاده میشه اما بعد از ۳ سال از زندان فرار می کنه و ابتدا به ژاپن و بعد به ایران می آید.(کلیک)
متاسفم
چطور شرف ایرانی ، مسلمانی و وظیفه رسانه ای تون که باید محققانه مطالب حق رو ارائه بدید به شما شما اجازه میده این مزخرفات و حرف های صددرصد باطل رو به خورد مردم بدید
خیلی خجالت آور و خائنانه است
خیانت به حق و حقیقت و خیانت به مردم !!!
مگر باید یا مشروطه خواه بود یا مستبد، و سومی در کار نیست؟؟!